به نظر عجیب میرسد که هنوز باید به چنین موضوعی بپردازیم: هشت سال از انقلاب ساعتهای هوشمند «مدرن» میگذرد و هنوز تنها چند مدل معدود میتوان در بازار یافت که کاربران رغبت بستن هر روزه آنها را در خود میبینند. چرا اینقدر طول میکشد تا کمپانیهای تکنولوژی درک کنند چطور میتوان ساعت هوشمندی جذاب ساخت؟
کجای راه را اشتباه رفتیم؟
اگر طراحی ساعتهای هوشمند مداوما تراژیک نبود، میتوانستیم گزینههایی عالی پیش روی خودمان داشته باشیم. نویسنده وبسایت Digital Trends در سال ۲۰۱۴ و در نقد ساعت LG G Watch به نکتهای جالب اشاره کرد: «اکثر ساعتهای هوشمند به شدت بدقیافه و جعبهای از آب درمیآیند و به بندهای لاستیکی خستهکننده مجهز شده است. شاید بیمایه به نظر برسد، اما وقتی صحبت از پوشیدنیها باشد، ظاهر مهم است. ظاهر واقعا مهم است.»
با تنها چند تغییر کوچک، این جملات همین امروز هم حقیقت دارند و چنین اتفاقی قابل پذیرش نیست. الجی تنها شرکتی نبود که با طراحی ساعتهای هوشمندش خون را از چشمان ما جاری کرد. نخستین ساعت Pebble ظاهری اسباببازیگونه داشت و از بستن آن روی دستتان شرمزده میشدید. در گلکسی Gear و Gear 2 سامسونگ خبری از استایل نبود. سونی اسمارتواچ ۲ هم زوایایی غیر قابل تحمل داشت.
نکته جالب اینست که ۷ سال بعد از اینکه LG G Watch معدهها را بهم ریخت، کمپانیهایی نظیر Mobvoi، فیتبیت و دوجین برند بینام و نشان در آمازون همچنان ساعتهای هوشمند بدقیافه و خستهکننده میسازند و انتظار دارند ما آنها را به بدنمان وصل کنیم، آن هم بدون اینکه چیزی را زیر سوال ببریم. طراحی ساعتهای هوشمند به جای اینکه شاداب باشد، شکلی کاهلانه به خود گرفته است.
همه یکجور
جلسات طراحی اکثر ساعتهای هوشمند امروزی احتمالا چنین مراحلی را طی میکنند:
- قدم اول: بین کیس دایرهای یا مربعی یکی را انتخاب کنید
- قدم دوم: اگر ظاهر «باکلاس» میخواهید به سراغ بند چرمی بروید، اگر ظاهر «اسپرت» میخواهید بند سیلیکونی را برگزینید
- قدم سوم: از موادی مانند تیتانیوم یا یاقوت کبود در ورژن «لوکس» ساعت استفاده کنید
- قدم چهارم: کار تمام است – برویم ناهار بخوریم
به محض اینکه تیم طراحی محل کار خود را زودتر از آنچه که باید ترک میکند، آنچه گیرمان میآید انبوهی از ساعتهای هوشمند با ظاهری یکسان است. برای مثال کافیست یکی از ساعتهای وانپلاس واچ، امیزفیت GTR 2، سامسونگ گلکسی واچ اکتیو ۲، هواوی واچ GT2 Pro، آنر مجیکواچ ۲، گارمین ویواکتیو ۴S یا Polar Ignite را روی زمین کوچهای تاریک بیابید و به زحمت قادر به تمیز دادنشان از یکدیگر خواهید بود. اگر خانم باشید یا کسی که مچهای کوچک دارد، شرایط از این هم بدتر میشود. عملا چیزی به نام «انتخاب» وجود ندارد.
اکثر مدلهایی که در پاراگراف بالا به آنها اشاره کردیم ساعتهای هوشمند خوب یا حتی معرکهای به حساب میآیند، اما اگر هیچکس زحمت فکر کردن به طراحی آنها را به خود نداده، چطور قرار است ما مشتریان انگیزهای برای بستن هر روزه آن به دستمان بیابیم؟ ساعتها به چشم میآیند و چه خوشتان بیاید و چه نه، معمولا راجع به سلیقه شما اطلاعاتی به دیگران میدهند. به همان دلیلی که دلمان نمیخواهد لباسی مشابه دیگران بپوشیم یا سوار اتومبیلی مشابه اتومبیل دیگران شویم، دلمان هم نمیخواهد که ساعتی یکسان به دست ببندیم.
آزاردهنده اینست که چنین اطلاعاتی برای هیچکس تازگی ندارد و ساعتهای هوشمند هم دیگر نمیتوانند مشکلات خود را با محدودیتهای تکنولوژیک توجیه کنند. کمپانیهای سازنده این دیوایسهای پوشیدنی دارند موجسواری میکنند و امیدوارند هیچکس متوجه کارشان نشود.
خبری از عواطف نیست
ساعتهایی که همگی ظاهری یکسان دارند خستهکننده ظاهر میشوند. امروز آنقدر کمپانیها و برندهای ساعتسازی متعددی به بازار ساعتهای هوشمند ورود کردهاند که باید شاهد متغیرها، خیالپردازیها و عشقبازیهای به مراتب بیشتری در طراحی دیوایسها باشیم. موضوع راجع به شکل فریم ساعت نیست، جزییات کوچک هستند که یک ساعت را از لحاظ بصری جذاب میکنند.
برای مثال میتوان با شکل یک دکمه یا محل تعبیه آن روی بدنه ساعت بازی کرد. مثلا میتوان چگونگی قرارگیری بند درون محورها و همینطور چگونگی ادغام محور با دیگر جزییات طراحی را دستکاری کرد. حتی موضوع میتواند خیلی ساده راجع به ظاهر بندها، واچفیسها، نوع پولیش مورد استفاده روی بدنه و بسیاری چیز دیگر باشد. یک صنعت کامل و قدیمی در جهان داریم که برای سالیان طولانی مشغول ساخت ساعتهایی غیر هوشمند بوده و بنابراین کمبود طراحی معرکه نداریم.
بخواهیم ساده بگوییم، یک ساعت باید هویت و شخصیت داشته باشد تا به دل بنشیند. طراحان ساعتها باید خلاقیت -و ترجیحا عواطف- فراوانی را در ساختهی خود سرازیر کنند. به این شکل احتمالش وجود خواهد داشت که مشتری هم احساسی به ساعت داشته باشد. چون صرفا با دیوایسی تکنولوژیک طرف هستیم که به جای عقربه به نمایشگر مجهز شده، دلیل نمیشود که با آن مثل یک یخچال ارزانقیمت رفتار کنیم.
آیا کسی موضوع را درک کرده؟
حداقل چند ساعت هوشمند در بازار داریم که نشان میدهند چنین کاری شدنی است. احتمالا تازهترین و بهترین مثال این موضوع ساعت Casio G-Shock GSW-H1000 باشد. این اسمارتفونی مبتنی بر Wear OS و مجهز به نمایشگر لمسی است، اما ظاهر و احساسی کاملا مشابه به دیگر ساعتهای سری G-Shock کاسیو دارد. این ساعت هوشمندی است که توسط شرکتی ساخته شده که ساعتسازی را درک میکند. در هیچجایی شاهد کمکاری نیستیم، هیچ تصمیم آگاهانهای برای جذب گستره وسیعتری از مخاطبان گرفته نشده. این ساعت بیشتر از اینکه دیوایسی هوشمند باشد، یک G-Shock است.
برندهای TAG Heuer ،Hublot ،Montblanc و Movado همگی به تولید ساعتهای هوشمندی میپردازند که المانهای خود را از ساعتهای سنتیتر به ارث بردهاند، بنابراین محصول نهایی به نظر بخشی از یک خانواده کلی به حساب میآید و به طور کلی طراحیهای پیشین را زیر و رو نکرده است. کمپانیهای Alpina و Frederique Constant از نمایشگر لمسی استفاده نمیکنند، اما از تکنولوژیهای ارتباطی درون ساعتهای خود بهره میبرند و به این ترتیب محصولات نهچندان متفاوت از مدلهای سنتیتر و شدیدا شناخته شده خود به دست مشتریان میرسانند. بسیاری از برندهای طراح Fossil هم موضوع را درک کردهاند و برای مثال Skagen و Diesel مداوما در حال عرضه ساعتهایی با طراحی منحصر به فرد هستند.
اما اینطور نیست که فقط برندهای باتجربه در صنعت ساعتسازی در اینکار موفق باشند. Withings ScanWatch ساعتی است که به زیبایی طراحی شده و انبوهی از تکنولوژیهای کارآمد دارد. مدلهای Marq شرکت گارمین به صورت مشابه طراحیهای از پیش تثبیت شده را با تکنولوژی ادغام کردهاند و به شکلی معقولانه به استفاده از مواد لوکس پرداختهاند. در نهایت هم نوبت به اپل واچ میرسد که احساسی بهتر از هر ساعت هوشمند دیگری در بازار دارد و ظاهرش را نیز میتوان به شکلی فوری و با استفاده از هزاران بندی که در بازار موجود است تغییر داد.
کاری نهچندان آسان که ارزشش را دارد
لازم نیست هر ساعت هوشمندی منحصر به فرد باشد، لازم نیست هر طراحیای هنرمندانه باشد و هرکسی هم از لحاظ عاطفی به آنچه روی مچ دستش بسته شده وابسته نمیشود. در یک ساعت هوشمند، تکنولوژی باید در اولویت باشد و البته که شرکتهای سازنده هم نیاز دارند دیوایس خود را به قشر گستردهتری از مخاطبان بفروشند. رسیدن به بالانس میان اینها کاری دشوار است.
اما وجود چالش نباید به معنای عدم تلاش و رضایت دادن به طراحی تثبیت شده و خستهکننده باشد. یک ساعت هوشمند باید با جذابیت ظاهریاش چشمها را به خود بدوزد، همواره احساسی راحت روی دست داشته باشد و با الهام از ساعتهای سنتی ساخته شود. چنین دستگاهی نباید آنقدر بیهویت باشد که نتوانید آن را از انبوهی از ساعتهای دیگر بازار تشخیص دهید.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰